ایرن زازیانس، از چهرههای بهیاد ماندنی سینمای ایران در روز هفتم مرداد در سن ۸۵ سالگی در تهران درگذشت.
ایرن در دهه ی۷۰ مبتلا به بیماری سرطان شده بود و تحت مراقبت قرار داشت.
او از بازیگران زیبا و پرکار سینما، تلویزیون و تئاتر ایران به شمار میرفت.
بسیاری او را از بازی در سریال تلویزیونی "سلطان صاحبقران" به یاد دارند.
پس از برقراری حک.کت اسلامی او دیگر اجازه نیافت که به کار بازیگری ادامه دهد!
ایرن زازیانس که بود؟
او در روز بیستم مردادماه سال ۱۳۰۶ در شهربابلسرو در خانوادهایارمنیکه ازارمنستانبهایرانمهاجرت کرده و در بابلسر سکنی گزیده بودند، به دنیا آمد. پدرش، «الکساندر زازیانس» از اهالی غربارمنستانبود که توانست از جنگ ارامنه و عثمانیان جان سالم به دربرد و پس از ازدواج با دختر زیبای ارمنی به نامواریاکه از ساکنین شرقارمنستانبود، از این کشور بگریزد. وی پس از خروج ازارمنستانبهایرانمهاجرت نمود و به اتفاق همسر و خانوادهاش درمازندراناقامت گزید. اما سه فرزند نخست این خانواده به دلایلی همچون بیماری در سنین پایین از دنیا رفتند و ایرن، فرزند چهارم این خانواده به شمار میآمد.
ایرن در کودکی برای تحصیل بهمدرسه شاهدخت بابلسررفت و تحصیلات خویش را در همین مدرسه تا حدّ سیکل (سیکل اول) ادامه داد. وی از همان روزگار به ادبیات و هنر و داستان و مقولات نمایشی علاقمند شد و اولین تجربیات بازیگری خویش را نیز در دوران تحصیل در مدرسه شاهدخت از سر گذراند.
ایرن در سن ۱۶ سالگیبا محمد عاصمیشاعر، نویسنده و ناشرمجله کاوهدرآلمان آشنا شد و به ازدواج او درآمد. چند سال بعد ایرن به اتفاق همسرش بهتهرانآمد و علاقه فراوان او به هنرهای نمایشی در کنار تلاش و پشتکار زیادش سبب شروع فعالیت هنری حرفهای او در تهران گردید.
ایرن زازیانس نخستین بار بازی در تئاتر را در سال۱۳۲۸تجربه نمود. در این سال وی درتئاتر فردوسیدر نمایشی به نام «کارمند شریف» بازی کرد. اما ماجرای حضور او در این نمایش، بسیار اتفاقی بودهاست:
ایرن که بسیار جوان بود، بعد از ظهرها برای تماشا به تئاتر فردوسی درخیابان لالهزارمیرفت. تئاتر فردوسی توسطعبدالحسین نوشین(بنیانگذار تئاتر نوین در ایران) و همسرش خانملرتابنیانگذاری شده بود و در آن زمان گروهی از هنرمندان آن روز تئاتر از جملهنسرین جعفری،علی محزون،مهین دیهیموهوشنگ سارنگ، زیر نظر آقایاستپانیاندر حال تمرین نمایش «کارمند شریف» بودند. ایرن هر روز به تئاتر فردوسی میرفت و تمرین آنها را تماشا میکرد. به او اجازه داده بودند تا در گوشهای از جایگاه تماشاگران آرام و ساکت بنشیند و نحوهٔ تمرین استپانیان با هنرپیشهها و سپس اجرای این نمایش را نگاه کند. از قضا در یکی از همین روزها مهین دیهیم به شدت مریض شد و نتوانست در اجرا حضور به هم برساند. از آنجا که اجرای گروه به خطر افتاده بود، از ایرن که در روزهای متعددی از روند تمرین این نمایش بازدید کرده بود، برای ایفای نقش به جای مهین دیهیم دعوت به عمل آمد. خود ایرن سالها بعد در زمینه پذیرش این نقش میگوید: «اگر امروز بود، جرات چنین کاری را پیدا نمیکردم. آن جسارت را باید به حساب جوانیام نوشت...»
اما وقتی ایرن این نخستین تجربهٔ اجرای صحنه را در پایان اولین پرده نمایش پشت سر گذاشت، به حدی خوب ظاهر شده بود که آقای استپانیان او را در آغوش گرفت و گفت: «امشبلرتایدیگری متولد شد!...» بدین ترتیب بلافاصله با ایرن قراردادی بسته شد که اولین قرارداد بازی در زندگی ایرن بود و به موجب آن برای ۲۰ شب اجرا در هر ماه ۶۰۰ تومان به ایرن پرداخت میشد که ایرن تا مدتی این دستمزد را میگرفت.
اما این سالها مصادف بود با خروج گروهعبدالحسین نوشیناز تئاتر فردوسی و تلاش او و همسر هنرمندش لرتا و سایر اعضای گروهش برای راهاندازیتئاتر سعدی. نوشین که از افکار چپ گرایانه داشت و از اعضای فعال و کادرهای مرکزیحزب توده ایرانو یکی از اعضای گروه معروف۵۳نفرو ازجمله اعضای این گروه که با طراحیخسرو روزبهاز زندان قصر گریختند، به شمار میآمد، در سال ۱۳۲۷، و پس از تیراندازی به شاه یک بار دیگر همراه با گروهی از هماندیشان خود به زندان افتاد. بدین ترتیب وی از همان زندان، و توسط همسرش لرتا، که با او ملاقاتهای هفتگی داشت، گروه تئاتری خود در تئاتر سعدی را در اجرای نمایشنامهها هدایت میکرد و حتی برای جذب بازیگران خوب به این گروه فعال بود. از جمله یک بار یکی از اصلیترین اعضای این گروه یعنینصرت کریمیرا موظف نمود که نحوهٔ بازی ایرن زازیانس در نمایشهای تئاتر فردوسی را زیر نظر بگیرد و در صورت مطلوب تشخیص دادن بازی ایرن از او برای عضویت در گروه نوشین در تئاتر سعدی دعوت به عمل آورد.
بدین ترتیب ایرن در سال ۱۳۲۹ به گروه نوشین در تئاتر سعدی پیوست. یعنی درست در همان روزهایی که نوشین در زندان بود و تئاتر سعدی را که به تازگی دایر شده بود از زندان و از راه دور هدایت میکرد. البته گروه تئاتری نوشین سرشار از احترام و اطاعت نسبت به او بودند و به همین دلیل پیوستن ایرن زازیانس به این گروه جز با موافقت نوشین امکان نداشت. با این اوصاف وقتی همسر نوشین، یعنی لرتا، ایرن را برای بازی در نقش خانممارگریت ویندرمیردر نمایشنامهٔ معروف«بادبزن خانم ویندرمیر» نوشته«اسکار وایلد» نامزد میکند، او را به همراه خود در زندان به ملاقات نوشین میبرد و پس از تایید او، نقش مذکور به ایرن محول میشود. از آن پس ایرن زیر نظر خانم لرتا مشغول اجرای برنامههای هنری و فعالیتهای نمایشی میشود، طوریکه مجموع پیسهایی که ایرن در این سالها در آنها شرکت داشتهاست، به حدود ۱۵ نمایشنامه میرسد. هرچند که شاخصترین و معروفترین این نمایشنامهها همان نمایش بادبزن خانم ویندرمیر به شمار میآید.
در سال ۱۳۳۰ که جلوی فعالیت تئاتر سعدی توسط دولت وقت به بهانهٔ اجرای تئاترهایکمونیستیوچپگرایانه گرفته شد، ایرن زازیانس از جمله هنرمندانی بود که طی یک اقدام هماهنگ جمعی، درمجلس شورای ملیآن زمان، متحصن شدند، تا اینکه سرانجام پس از ۲۸ روز، که سه روز آن به اعتصاب غذا گذشت، موفق گردیدند که مجدداً پروانهٔ فعالیت تئاتر سعدی را از دولت وقت بگیرند. گواینکه فعالیت تئاتر سعدی بعد از این واقعه چندان به طول نیانجامید و این تئاتر به خاطر عقاید چپعبدالحسین نوشینهمواره در معرض حملات مخالفین حزب توده بود و سرانجام نیز در وقایع مربوط بهکودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲به آتش کشیده شد.
اما پس از به آتش کشیده شدن تئاتر سعدی در نا آرامیهای پس از ۲۸ مرداد ۳۲ و بعد از اینکهعبدالحسین نوشینناگزیر از فرار بهاتحاد جماهیر شورویگردید، گروه تئاتری وی متفرق شد و فعالیت هنری ایرن برای مدت قابل توجهی متوقف گردید.
اما بعد به ناچار به گروهمحمد علی جعفریدر تئاتر فرهنگ پیوست. البته تئاتر فرهنگ هم جایی بود که نوشین در شکل گیری آن نقش مهم ایفا کرده بود و حتی در دوران آزادی خود شخصاً این تئاتر را اداره میکرد. در تئاتر فرهنگ ایرن زازیانس زیرنظرمحمدعلی جعفریوعطاءالله زاهدبه فعالیت هنری خود ادامه میدهد و از جمله در کنارتوران مهرزادوشهلا ریاحیدر چند نمایش بازی میکند.
ایرن زازیانس در سال ۱۳۳۱ به همراه یک هیئت ۸ نفری به منظور شناساندن هنر ایران بهاتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستیمسافرت نمود.
پس از چند سال فعالیت ایرن زازیانس درتئاتر فرهنگو زیرنظرمحمدعلی جعفریوعطاالله زاهد، وقتی که این هنرمندان تصمیم به ساخت فیلم سینمایی گرفتند، از ایرن نیز برای حضور در سینما دعوت به عمل آوردند و بدین ترتیب ایرن فعالیت سینمایی خود را با بازی در فیلم «مردی که رنج میبرد» (ساخته: محمد علی جعفری) در سال ۱۳۳۶ آغاز نمود و سپس در اوایل سال ۱۳۳۷ با بازی در فیلم «چشم به راه» ساختهعطاالله زاهدفعالیت سینمایی خود را ادامه داد.
ایرن زازیانس بعد از این فیلم و در همان سال ۱۳۳۷ در فیلم «قاصد بهشت» ساختهساموئل خاچیکیاننیز ظاهر شد که جنجال زیادی را به همراه داشت. در این فیلم ایرن در سن ۳۱ سالگی، و برای نخستین بار به عنوان یک زن ایرانی با لباس شنای دو تکه روی پرده سینما ظاهر شد، اقدامی که نه فقط تماشاگران سینمای ایران در دهه سی، بلکه حتی خود ساموئل خاچیکیان، کارگردان فیلم را نیز شوکه کرد. چرا که تا آن زمان ظهور ستارههای خارجی زن با لباس شنای دو تکه بر پرده سینماهای آن روز تهران بارها تجربه شده بود، امّا هیچکس تا آن روز ستارههای ایرانی را با این هیئت در سینما ندیده بود.
ایرن میگوید آن زمان سینماها در تسخیر فیلمهایایتالیاییبود و مردم برای دیدن فیلمهایسیلوانا منگانووسوفیا لورنسر و دست میشکستند. با نمایش فیلم قاصد بهشت، برای مدتی فیلمهایایتالیاییاز رونق افتاد. استقبال از فیلم به حدی بود که اکثر سینماها به اجبار دو نوبت بیشتر فیلم را نمایش میدادند.
اما گرچه فیلم قاصد بهشت به خاطر پوشش خاص ایرن جنجال آفرید و حتی بنا به روایتی توقیف شد، اما این مسئله نام ایرن را هر چه بیشتر بر سر زبانها انداخت و بخصوص محافل سینمایی و مطبوعاتی آن روزگار با نام بردن مکرر از ایرن و چاپ پی درپی تصاویر او، باعث افزایش شهرت او گردیدند. بعد از آن ایرن در فیلمهای دیگری نیز ظاهر شد و موقعیت خود را به عنوان یک زن موفق درسینمای ایرانتثبیت نمود. فیلمهایی همچون «چشمه آب حیات» (ساختهسیامک یاسمیمحصول ۱۳۳۸) «دلهره» (ساختهساموئل خاچیکیانمحصول ۱۳۴۱) و «کشتی نوح» (ساختهخسرو پرویزیمحصول۱۳۴۱) نمونهای از دیگر فیلمهایی هستند که ایرن بازیگر آنها بودهاست.
اما با این همه، محبوبیت ایرن دیری نپایید و با شیوع فیلمهایگنج قارونی، او به کنارهگیری موقت از سینما ناگزیر شد، چرا که در این دوران اغلب بازیگران زنفیلمفارسیناگزیر بودند برقصند و با صدای خوانندگان معروف لب بزنند و این کار از ایرن بر نمیآمد.
با این وجود از ابتدای دههٔ پنجاه، ایرن بار دیگر به سینما بازگشت و با بازی در فیلمهایی چونمحلل(نصرت کریمی، ۱۳۵۰)،بلوچ(مسعود کیمیایی، ۱۳۵۱) وحکیم باشی(پرویز نوری، ۱۳۵۱) تا حدودی مورد توجه تماشاگران و فیلمسازان قرار گرفت و بدین ترتیب به تقریب تا واپسین سالهای حکومترژیم پهلویدر ایران به کار هنری خویش ادامه داد.
امّا یکی از پر سر و صداترین فیلمهای ایرن زازیانس در این سالها فیلم محلل است. فیلمی که پیوستن ایرن به جمع بازیگران آن و ایفای نقش او به عنوان هنرپیشهٔ زن نقش اول این فیلم (شمسی) ماجرایی داشت: نصرتالله کریمی، کارگردان فیلم، از تمام بازیگرانی که ممکن بود به نقش شمسی در فیلم هویت ببخشند، امتحان گرفت، اما علیرغم تلاش و جستجوی بسیار کسی را در حد ایفای چنین نقشی پیدا نکرد. از طرفی او نمیخواست نقش این زن سنتی مذهبی را به یک بازیگرمسیحیهمچون ایرن بدهد. اما نهایتاً وقتی کریمی از همه ناامید شد به ناچار به سراغ ایرن آمد و با او شرط کرد که تا یک هفتهٔ تمام با یک خانوادهٔسنتیومذهبیکه درخیابان مولویتهرانسکونت داشتند (و قرار بود فیلم در خانهٔ آنها فیلمبرداری شود)، زندگی کند، تا آداب و روش زندگی آنها را بیاموزد. بدین ترتیب فیلم محلل با تهیه کنندگیمهدی میثاقیهو کارگردانی نصرت کریمی در همین خانه فیلمبرداری شد و ایرن موفق گردید که با شرکت در این فیلم نقطهٔ عطفی در کارنامهٔ سینمایی خود ایجاد کند. نصرتالله کریمی که همان کسی است که نخستین بار از سوی گروه نوشین مامور شد تا بازی ایرن در تئاتر فردوسی را زیر نظر بگیرد و در صورت تائید قدرت بازیگریاش، از او برای عضویت در گروه نوشین دعوت به عمل آورد، بعدها بارها اعلام کرد که به عنوان کارگردان این فیلم هرگز از انتخاب ایرن برای ایفای این نقش پشیمان نشدهاست.
اما ساخته شدن فیلم محلل در آن زمان (سال ۱۳۵۰)، علیرغم توقیف و لغو اکران آن تنها پس از سه روز یک حادثه بزرگ در سینمای ایران تلقی شد و گرچه عدهٔ زیادی زبان به اعتراض و انتقاد از مضمون این فیلم گشودند و مثلامرتضی مطهریدرروزنامه کیهانمقالهای تند علیه این فیلم نوشت اما در مقابل عدهای هم از فیلم و بویژه نحوهٔ نقش آفرینی ایرن در آن تجلیل نمودند و از جمله شماری از منتقدین وقت سینمای ایران همچونهوشنگ حسامیاناز بازی ایرن در فیلم محلل دفاع و ستایش به عمل آوردند. در هر حال این فیلم در زندگی حرفهای ایرن به یک فراز قابل توجه مبدل گردید و کار او را تا آنجا پیش برد که حتی او را نامزد دریافتجایزه سپاسنیز کرد.
اما ایرن به جز سینما و تئاتر، در تلویزیون نیز یادگارهای با ارزشی از خود بر جای گذاشتهاست که از آن میان میتوان به بازی او در مجموعهٔ«تخت ابونصر» (که بر اساس نوشتهصادق هدایتدرتلویزیون ملی ایرانساخته شده و درارک بمواقع دراستان کرمانفیلمبرداری شده بود)، و همینطور نقش آفرینی او به نقشمهدعلیادر سریال تاریخی«سلطان صاحبقران» به کارگردانیعلی حاتمیو نیز بازیش در یک قسمت از مجموعه «دوستت دارم، دوستت دارم» از ساختههایحمید میر مطهریاشاره کرد.
وی که قبلا از همسر نخست خود «محمدعاصمی» جدا شده بود، در همین دوران فعالیتهای سینماییاش، با دکترشاهرخ رفیع تهیه کنندهٔ سینما آشنا شد که این آشنایی به ازدواج انجامید. هرچند که این ازدواج هم به سرانجام نرسید.
ایرن زازیانس پس از انقلاب نیز برای مدت چند سال در ایران ماند و حتی در دو فیلم سینمایی یعنیخط قرمز(ساختهٔمسعود کیمیایی، ۱۳۵۹) وجایزه(ساختهٔعلیرضا داوود نژاد) بازی کرد. اما هر دو فیلم توقیف شد. اما با این وجود ایرن تا سال ۱۳۶۲ اجازه بازی در فیلم و سریالها را داشت. به نحوی که حتی در سریالهزاردستاناثر معروفعلی حاتمینیز نقش آفرینی کرد، اما این بار هم تمامی صحنههای مربوط به بازی او از این سریال حذف گردیدند و در نهایت در سال ۱۳۶۲ و در پی موجی که منتهی به ممنوعیت کار بسیاری از هنرپیشگان سینمای قبل از انقلاب شد، ایرن نیز از سینما برای همیشه کنار گذاشته شد و پس از آن برای همیشه اجازهٔ بازی از او گرفته شد.
در سال ۱۳۶۲ و بعد از قطع امید کردن ایرن از بازیگری، وی برای دیدن خواهرش بهآلمانرفت و به مدت دو سال در آلمان ماند. چرا که با توجه به مسدود شدن تنها راه امرار معاش او، یعنی دستمزدی که از بازیگری دریافت میکرد و نیز با توجه به اینکه شوهر و فرزندی نداشت، ناچار به آموختن کسب دیگری بود و به همین دلیل برای مدت چهارده ماه درفرانکفورتیک کلاس فشرده زبان و یک دوره تخصصی بهداشت و زیبایی پوست را گذراند. تخصصی که به او کمک کرد تا پس از بازگشت به ایران از طریق آن امرار معاش نماید. بدین ترتیب وی به رغم اصرار خواهرش، ترجیح داد تا به ایران برگردد و در کنار مردمی باشد که فیلمهای او را میدیدند. پس در سال ۶۴ در بحبوبه بمبارانهای تهران، به این شهر برگشت و بلافاصله کارش را در زمینهٔ پوست و زیبایی شروع کرد. در اواخر دههٔ هفتاد ایرن به مدت دو سال با بیماریسرطاندست و پنجه نرم کرد ولی پس از چند سال درمان و انجام دو جراحی سخت که او را بنا به توصیهٔ پزشکان معالجش وادار به کمتر کار کردن و بیشتر قناعت کردن نمودند، از دام این بیماری مهلک رست. سپس ایرن بعد از تحمل یک دوره طولانی بیماری سرطان در بیمارستانی در تهران به تاریخ 7 مرداد سال 1391 دار فانی را وداع گفت.