مرگ موریکونه؛ ملودی‌هایی که جاودانه شدند

یوسف لطیف‌پور، روزنامه‌نگار سینمایی
انیو موریکونه، یکی از محبوب‌ترین، پرکارترین و پرافتخارترین آهنگسازان تاریخ سینما امروز در نود و یک سالگی در رم درگذشت. این آهنگساز ایتالیایی برای بیش از ۵۰۰ اثر سینمایی و تلویزیونی موسیقی تصنیف و طی هفتاد سال کار در سینما جوایز اسکار، گلدن گلوب، بفتا، گِرمی و شیر طلای افتخاری ونیز را دریافت کرده بود. او بیشتر برای موسیقی متن فیلم‌هایی مثل "خوب، بد، زشت"، "نبرد الجزیره"، و "سینما پارادیزو" شناخته می‌شود.

موسیقی‌های متن انیو موریکونه چنان متنوعند که انگار آهنگسازان متفاوتی آن‌ها‌ را تصنیف کرده‌اند و دقیقاً همین چندوجهی‌بودن و قابلیت تلفیق دنیاهای متضاد بود که او را چنین بین نسل‌های متوالی فیلمسازان، از سرجو لئونه تا کوئنتین تارانتینو، محبوب می‌کرد.

حتی با وجود تنوع درخشان آثار موریکونه، حساسیت مدیترانه‌ای در سازبندی، استادی سحرآمیز در خلق ملودی‌های فراموش‌نشدنی و تلفیق غیرمنتظره حزن با شوخ‌طبعی و هجو را می‌توان در کارهایش تشخیص داد.

موریکونه

انیو موریکونه در دهم نوامبر ۱۹۲۸ در رم متولد شد. او در کنسرواتوآر سانتا چیچیلیا درس موسیقی گرفت و هرگز تصور نمی‌کرد روزی از دنیای موسیقی کلاسیک به دنیای سینما پرتاب شود.

قبل از ورود به سینما، موریکونه که برای امرار معاش به گرفتاری خورده بود، دوره‌ای را به تنظیم آهنگ‌های پاپ گذراند. این دوره اهمیت زیادی در درآمدن آن نوای منحصر به فرد موریکونه‌ای داشت؛ با استفاده گسترده و خلاق از گروه کُر، هارمونی‌خوان‌های مرد و زن و سازهای الکترونیک موسیقی راک.

موسیقی پاپ به او آموخت چطور پیام موسیقایی را در سه دقیقه - یک روی یک صفحۀ ۴۵ دور - منتقل کند که در موسیقی فیلم کمک زیادی به او کرد.

لوچانو سالچه، کارگردان ایتالیایی، به او پیشنهاد نوشتن موسیقی فیلمی به نام "فاشیست" (۱۹۶۱) را داد که موفقیتش موریکونه را تا آخر عمر در سینما ماندگار کرد.

از همان کارهای اول،استفادۀ خلاق و گاه غیرمتعارف از سازهای مسی، گروه کر و سازهای ضربی تقریباً وجود داشت اگرچه با تغزل سال‌های بعد هنوز اندکی فاصله‌ داشت.

موسیقی موریکونه برای یک وسترن سه‌گانه، ساختۀ سرجو لئونه ("به خاطر یک مشت دلار"، "به خاطر چند دلار بیشتر" و "خوب، بد، زشت")، بود که نامش را به عنوان یکی از محبوب‌ترین آهنگسازان تاریخ سینما ماندگار کرد.

موریکونه

این سه‌گانه، اولین وسترن‌های موریکونه نبود و سرجو لئونه دقیقاً به این خاطر سراغ او رفت که قبلاً دو کار وسترن از او شنیده بود که یکی از آن‌ها برای وسترنی اسپانیایی تصنیف شده بود. وقتی لئونه به دیدار موریکونه رفت، این موریکونه بود که به خاطر آورد که آن‌ها در کلاس سوم ابتدایی هم‌کلاس بوده‌اند و در حیاط مدرسه دزد و پلیس بازی می‌کرده‌اند. همکاری آن‌ها تا زمان مرگ لئونه ادامه پیدا کرد.

موسیقی موریکونه برای فیلم‌های لئونه، که خود تلفیقی از دنیاهای مختلف بودند، ترکیبی بود از هم‌آوایی طنزآمیز و محشر دنیاهایی متناقض. اولین فیلم سه‌گانه، فیلمی ایتالیایی بود بر اساس داستان فیلم ژاپنی ("یوجیمبو"ی آکیرا کوروسوا) که ژانر آمریکایی وسترن را در لوکیشن‌های اسپانیایی خلق می‌کرد.

در موسیقی این فیلم‌ها رنگ‌آمیزی‌های صوتی‌ای هست که معلوم نیست خود موریکونه چطور آن‌ها را اول در ذهنش شنیده تا بعد روی کاغذ پیاده کند. او در این فیلم‌ها از تم‌های قدیمی‌اش که کارگردانان دیگر رد کرده بودند استفاده می‌کرد تا ثابت کند موریکونه تم بد یا ضعیف ندارد. حتی یکی از تم‌های اصلی فیلم یک لالایی قدیمی بود که موریکونه در اصل برای اجرای تلویزیونی از یکی از نمایشنامه‌های یوجین اونیل نوشته بود.

با این وجود، در نسخه‌‌های بین‌المللی سه‌گانۀ لئونه، نام‌های ایتالیایی (از جمله اسم خود لئونه) با اسم‌های ساختگی آنگلوساکسون عوض شده بود تا فیلم آمریکایی به نظر برسد. به همین خاطر، استاد موسیقی فیلم، نه با نام موریکونه، بلکه با نام لئو نیکولز به جهانیان معرفی یا در واقع هویتش پنهان شد.

موریکونه در دهۀ شصت میلادی بعضی از زیباترین و پیچیده‌ترین شاهکارهایش را در سینما تصنیف کرد، از جمله وسترنی دیگر از سرجو لئونه به نام "روزی روزگاری در غرب" که کاری بس فاخر و حماسی بود و موسیقی "نبرد الجزیره"، که روح انقلاب الجزایر را در خود داشت.

در همان دهه موریکونه همکاری‌ با کارگردان‌های سینمای نوین ایتالیا را آغاز کرد از جمله دو فیلم با مارکو بلوکیو، "حرم" (مارکو فره‌ری) و موسیقی‌ای متفاوت و مبتنی بر سازهای زهی برای "تئورما" ساختۀ پیر پائولو پازولینی.

موریکونه در دهۀ هفتاد همکاری مستمر و ثمربخشی با کارگردانانی مثل مائورو بولونینی، داریو آرجنتو، الیو پتری، آنری ورنوی و دامیو دامیانی داشت و برای فیلم "۱۹۰۰" ساختۀ برناردو برتولوچی موسیقی نوشت.

موریکونه

دهه ۱۹۸۰، سال‌های جهانی شدن موریکونه بود. او با این که در دهۀ هفتاد به واسطۀ کلینت ایستوود برای فیلم‌هایی مثل "دو قاطر برای خواهر سارا" در هالیوود کار کرده بود، اما بعد از فیلم‌هایی مثل "روزهای بهشت" (ترنس مالیک، ۱۹۷۸) و "روزی روزگاری در آمریکا" (سرجو لئونه، ۱۹۸۴)، خواهان زیادی در تولیدات آمریکایی یا بین‌المللی پیدا کرد و موسیقی متن فیلم‌هایی مثل "مأموریت" (۱۹۸۷، برندۀ جایزۀ گلدن گلوب) و "تسخیرناپذیرها" (۱۹۸۸، برندۀ جایزۀ گرمی) را نوشت.

یکی از آخرین کارهای موریکونه، تصنیف موسیقی متن برای فیلم وسترن کوئنین تارانتینو، "هشت نفرت‌انگیز" (۲۰۱۶)، بود که هر سه جایزۀ اسکار، گلدن گلوب و بفتا را از آن خودش کرد.

موسیقی موریکونه تقریباً همیشه بالاتر از فیلم می‌ایستاد، به خصوص وقتی فیلم خوب نبود. باید صادقانه گفت که تعداد نسبتاً قابل‌توجهی فیلم‌‌های تجاری کم‌ارزش در کارنامۀ موریکونه وجود دارند که دقیقاً فقط به خاطر موسیقی اوست که قابل تحمل یا حتی دیدنی می‌شوند.

این استاد کهنه‌کار، مردی خجالتی بود که با دنیای موسیقی‌اش تفاوت‌های عمده‌ای داشت. موریکونه، هارمونی‌های غیرمنتظره و نواهای دورریختنی‌ را در ترکیبی نفس‌گیر به کار می‌برد. او می‌توانست از صدای یک سطل آب و پاره کردن کاغذ هم موسیقی بسازد. در "خوب، بد، زشت"، سازها و دنیاهای متنافر فلوت آمریکای جنوبی، سوت، طبل سرخپوستی، ساز دهنی، گیتار برقی، زنبورک، و اُبوا (که این ساز آخری به یکی از مشخصه‌های کلیدی موسیقی موریکونه بدل شد) را چنان طبیعی تلفیق کرده بود که احتمالاً خیلی‌های متوجه نبوغ این آهنگساز نشدند.

با این وجود مزد معنوی موریکونه جایی پرداخت می‌شد که بیننده‌ای بعد از بیرون زدن از سالن سینما و در راه خانه، موسیقی متن موریکونه را با سوت زمزمه می‌کرد؛ معمولاً یک ‌بار دیدن فیلم برای ابدی شدن نغمه‌های موریکونه در ذهن بیننده کافی بود. از این نظر موریکونه در موسیقی فیلم درست مثل چاپلین در بازیگری بود، هنرمندی که از مرزهای رسانه سینما فراتر رفت و تنها آهنگساز فیلمی شد که حتی آن‌هایی که اهل سینما یا موسیقی نبودند کارهایش را شنیده بودند.

موریکونه

 

 

 

 

بی بی سی

چاپ ایمیل

تماس با البرزنیوز

payam

لطفن برای فرستادن پیام، پیشنهاد و نظر خود برای البرز نیوز از این بخش استفاده نمایید.